غرور





















پرنسس تاریکی

خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری.

من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم و تو ...

غرورت را بیشتر از من

حالا اما ...

بگذریم؛

نه چیزی از غرور تو مانده نه از دوست داشتن من ...



نظرات شما عزیزان:

امین
ساعت23:26---30 آذر 1391
من دارم می رم،

فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم...

منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
از طرف پاییز - یلداتون مبارک


امین
ساعت15:59---28 آذر 1391
جاده های خیس

و برگهای باران خورده

دوباره دعوتم می کنند

به پاییز...

نمی دانی چقدر دلتنگم

برای قاصدکها

و نسیمی که گونه هایم را

با سردی ملایمش

نوازش دهد.

اینجا میان یک خیابان

به وسعت یک فصل

درختان انتظار تو را دارند

و آسمان

بوی تو را می دهد


پرنسس
ساعت13:14---28 آذر 1391
باران همیشه می بارد...

اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند...

نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن...


اجی محدثه
ساعت23:30---27 آذر 1391
خیلی میترسیدم ازاینکه

من از نژادشیشه باشم وشکستنی...

او ازنژاد جاده باشدو رفتنی...

آری روزهاگذشت.همان شد.اورفت.من شکستم


alireza
ساعت16:05---25 آذر 1391
سلام
خوبی؟؟؟؟؟
ممنون که تو این چند وقت که نبودم سر زدی
مرسی


bita.sh71
ساعت11:03---25 آذر 1391
سلام عزیزم از نوشته هات خیلی خوشم اومد از ته دل نوشتی.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 25 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 10:44 قبل از ظهر توسط سایه|


آخرين مطالب

Design By : Pichak