پرنسس تاریکی
خوشبختی همان لحظه ایست که احساس می کنی خدا کنارت نشسته و تو به احترامش از گناه فاصله می گیری.
تو مرا می پایی که مبادا دل خود را به تو تحمیل کنم و من اما گاهی همجنان خبره به تو می نگرم تا شاید حرف احساس دلم را از نگاهم خوانی و به من فرصت پرواز دهی...
نظرات شما عزیزان:
چه خبرا؟چیکارا میکنی؟بیشتر بیا دلمون برات تنگ میشه.
به سلامتی هرکی که امشب تنهاست
میتونسته مثل طرفش
امشب با خیلیا باشه اما،قیمت و شخصیت و شعورش
بالاتر از این بود که با هر کسی باشه
مثل اناری که به خیابان آمده باشد
وقتی
ازخنده هایم بالا می زد
ترک برمی داشت
از بارانی که بر دامنش
می بارید